Sunday, June 14, 2009

فاشیسم

هنگامی که دو هفته پیش این صفحه را با نام «مغالطه سبز» بر روی وب راه‌اندازی کردم، هدفم به عنوان یک لیبرال مقابله با سوسیالیسمی بود که به ظاهر در حال سربرآوردن بود. البته بین سوسیالیسم و فاشیسم، انتخاب هر لیبرالی سوسیالیسم است، اما بنا به برآورد من، در این دوره از انتخابات، ‌فاشیسم را یارای آن نبود که از صندوق رأی به در آید؛ و البته صندوق رأی هم چنین چیزی نزایید. در هر حال، هدف از راه‌اندازی این صفحه دیگر فوت شده است، از این رو این آخرین نوشته این صفحه است؛ باید به صفحه دیگری مهاجرت کرد.

هراسم از آن بود که پس از حمله‌ نظامی محتمل اسرائیل طی چهار سال آینده، با حاکم شدن نظامی‌گری و بیگانه‌ستیزی تحت دولت سوسیالیست مسلمانی که تا آن زمان دست بسیجیان را نیز گشاده کرده است، زمینه‌های حاکمیت یک شبه‌فاشیسم فراهم شود.

اما گویی قرار است این بلا زودتر از آنچه می‌پنداشتیم بر ما فرود آید. به نظرم، از دل این کودتای انتخاباتی یک شبه‌فاشیسم کور و سیاه نصیب‌مان خواهد شد. تصورم این است که وضعیت‌مان ترکیبی از برمه، کره ‌شمالی، و ونزوئلا خواهد بود.

به هیچ وجه تصور نمی‌کردم که آقا تا این اندازه به بیماری روانی دچار شده باشد؛ تا این اندازه اسیر نفرت و کینه باشد؛ تا این اندازه اهل انقلاب را دشمن بدارد. راستی، بهت و افسوس هوشنگ اسدی امروز چقدر عمیق‌تر شده است.

آقا دیروز، بیست و سوم خرداد، کاری کرد که همه منتقدان وضع موجود اما وفادار به انقلاب ناگزیر اند که نسبت خود را با او روشن کنند؛ و در برابر او بایستند. اینک آشکار است که این احمدی‌نژاد نبود که ادعای رأی 24 میلیونی کرد؛ این آقا بود که دستور چنین دروغ‌پردازی بزرگی را داد.

الان که فکر می‌کنم، چنین می‌پندارم که احمدی‌نژاد نه یک تصادف بلکه یک انتخاب اندیشیده بوده است برای عملیاتی کردن خواست آقا مبنی بر تصفیه حکومت از همه انقلابیون نسل اول و غیرسرسپرده به او. در این چهار سال گذشته، توضیحی برای این همه حمایت قاطعانه آقا از احمدی‌نژاد نمی‌یافتم. با خود می‌گفتم چرا آقا باید چنین از خود و حکومت‌اش برای این کوتوله‌ی‌ کارنابَلَد هزینه کند. چرا چنین از ناکارآمدی او که نارضایتی از حکومت خود او را دامن می‌زند، حمایت می‌کند. جوابی نمی‌یافتم؛ البته آنقدر غور نمی‌کردم که جوابی بیابم؛ اما امروز جواب را یافتم.

این کوتوله برای تحقق هدفی که از او انتظار می‌رود، اتفاقاً بسیار هم کارآمد است؛ و هدف همان تصفیه حکومت از آنانی است که ذهن مالیخولیایی آقا دشمن می‌پندارد.

آقا می‌خواهد انتقام حقارت‌های هشت سال ریاست جمهوری‌اش را از موسوی بگیرد، آقا می‌خواهد انتقام نگاه حقارت‌آمیز و طلبکارانه رفسنجانی را که او را به رهبری برداشت، از او بستاند، آقا می‌خواهد ناسزاهایی را که در دل به خاتمی داده است، بر او فریاد بکشد، ... یک کلام این که آقا می‌خواهد عقده‌های خود را بیرون بریزد، و اینسان لذتی ببرد که با هیچ افیون و باده و حوری‌ای نمی‌توان آن را چشید.

امروز برای رفسنجانی، خاتمی، موسوی، کروبی، صانعی، ناطق نوری، کرباسچی و بسیاری دیگر روز مرگ و زندگی است. مقاومت ما و ایشان امروز کم‌هزینه‌تر و اثرگذارتر از آن هنگامی است که این فاشیسم مستقر شده باشد.

البته به سرانجام این مقاومت بدبین ام. به نظرم تعادل قوه قهریه آقا و قدرت اجتماعی مخالفان با پیروزی مخالفان به پایان نخواهد رسید.

به نظرم دیگر برای خروج رفسنجانی از کشور دیر شده است، دیگر فرصت مهاجرت به نجف یا جدّه را نخواهد یافت. حتما اینک سربازان گمنام خانه‌ی او را محاصره کرده اند، و چشم خود را به خروجی‌های منزل او دوخته اند. چه خواهند کرد با او؟ عمامه را از سر او برخواهند داشت، اعتراف تلویزیونی از او خواهند گرفت، محاکمه‌ای نمایشی برای او برگزار خواهند کرد، و او را در حبس نگاه خواهند داشت تا به مرگ طبیعی میرانده شود.

در این بلایی که بر سر رفسنجانی و خانواده ‌او خواهد آمد مقصر اول خود اوست. بیست سال پیش که آقا را به رهبری برداشتند، او خود یک طلبه سنتیِ مخالف ولایت «مطلقه» فقیه بود که پس از آقای خمینی نه خود را نه هیچ کس دیگر را در قد و قواره رهبری نمی‌دید. مگر او نبود که از سپردن رهبری به شورای رهبری حمایت می‌کرد. این رفسنجانی بود که با تصور این که آقا همان رئیس جمهور تشریفاتی و توسری‌خور باقی خواهد ماند، و رئیس جمهور بعدی که او باشد با جمع قدرت رئیس جمهور و نخست وزیر، قدرت اول خواهد بود، آقا را آقا کرد.

بیست سال آقا را رها کردند، نظارت مجلس خبرگان را به حال تعلیق در آوردند، و این شد که شد. رفسنجانی اینک هم به عنوان رئیس مجلس خبرگان چنان قدرتی ندارد که بتواند قدرت مطلق آقا را تحدید کند. رفسنجانی با رأی قاطعی به ریاست خبرگان نرسید. همان اکثریت ضعیفی هم که به او رأی دادند، آیت‌الله‌های سالخورده‌ای هستند که نمایندگان ولی فقیه و ائمه جمعه در شهرهای خود هستند که با یک نهیب آقا از رفسنجانی اعلام برائت می‌کنند.

بیچاره موسوی که پس از بیست سال به خدمت آقا رسید، دو زانو در محضر او نشست، و اجازه خواست که به صحنه بیاید، و در چشمان آقا نقشه شوم او را نخواند و زندگی آسوده خویش را این گونه تباه کرد.

خاتمی و کروبی هم دیگر جایی در ایران ندارند، اگر امروز نایستند، و تا آخر نایستند.

جوادی آملی چه خواهد کرد؟ مهاجرت به نجف را برخواهد گزید یا سرکوب‌شده در قم باقی خواهد ماند؟

باید ایستاد، ایستاد و مقاومت کرد. اما در فردای حاکمیت فاشیسم باید مهاجرت کرد؛ مهاجرت به دنیای آزاد.

Friday, June 12, 2009

ایران 1984

رفسنجانی در حبس خانگی به سر می‌برد. همه مخالفان احمدی‌نژاد از مجلس اخراج شده اند. مجلس خبرگان که در سایه وحشت از سپاه، مصباح یزدی را به قائم مقامی رهبری برداشته بود، پس از مرگ خامنه‌ای، ولایت وی را کشف کرده و وی را به رهبری ایران برگزیده است. احمدی‌نژاد طی یک همه‌پرسی رئیس جمهور مادام‌العمر ایران شده است. اسرائیل تأسیسات هسته‌ای ایران را به کلی نابود کرده است. بسیجیان فدایی مصباح-احمدی‌نژاد همه جا حاضر اند. خاکستر مرگ همه جا پاشیده است.

Thursday, June 11, 2009

گندم ما رو بده، نون بیات نمی‌خوایم

در آخرین شب تبلیغات انتخاباتی در میدان ولیعصر، خانم میانسال محترمی آمده بود که برچسب تغییر را به چادر مشکی خود الصاق کرده بود. به گفته‌ی خودش، زن متمولی بود که به کارهای خیریه می‌پرداخت. دلیل وی در حمایت از مهدی کروبی نیز برنامه تقسیم پول نفت بود.

این خانم تمثیلی به کار برد که به نظرم خیلی گویاست. در نظر او پول نفتی که دولت آن را غیرمستقیم برای مردم هزینه می‌کند، همچون گندمی است که به دست دولت آرد می‌شود، به دست دولت خمیر می‌شود، به دست دولت نان می‌شود، به دست دولت بیات می‌شود، و نهایتاً به دست مردم می‌رسد.

این چنین است که اگر دولت در همان آغاز، گندم را به مردم می‌داد، نان بیات نصیب مردم نمی‌شد.

Wednesday, June 10, 2009

جدی‌ترین تهدید برایِ آزادی و بهروزیِ مردمانِ ایران

سانتریفیوژ‌ها هر روز مشغول کار اند، و ذخیره اورانیوم هر روز رو به افزایش. در فردایِ انتخاباتِ دهم، در صورت ادامه‌یِ فعالیتِ سانتریفیوژها، فارغ از هر تغییری که در لحنِ دیپلماسی هسته‌ای ایران صورت گیرد، سرنوشت هسته‌ای ایران تغییری نخواهد کرد. چرا که در هر صورت اسرائیل پیش از آن که ذخیره‌یِ اورانیومِ ایران به آستانه‌یِ خطرناکِ ساخت بمب اتم برسد، تأسیسات هسته‌ای ایران را خواهد زد.

پیامدِ این حمله برای اسرائیل واکنشِ ایران خواهد بود با پرتاب موشک و شوراندن حزب الله و برای مردمِ ایران حاکم شدن فضایِ کور و سیاه بیگانه‌ستیزی و نظامی‌گری خواهد بود و به محاق رفتن آزادی‌خواهی و توسعه‌گرایی.

این نتیجه پیامدِ طبیعی و ناگزیرِ ادامه‌یِ روندِ مسأله‌یِ هسته‌ای ایران است به سیاقِ کنونی. و این روند همان روندی است که «میرحسین موسوی» اراده‌ای در جهتِ تغییرِ آن ندارد. او دستاوردهایِ هسته‌ایِ ایران را صرف نظر از همه‌یِ هزینه‌هایِ گزافِ آن تا به امروز دستاوردهایی انقلابی می‌داند.

در جریانِ مبارزات انتخاباتی، تنها سیاستمداری که نشان داد که ضرورت تغییرِ جهت در سیاست‌هایِ هسته‌ای را درک کرده است، «غلامحسین کرباسچی» بود که سخن از عدمِ تأکید بر چرخه‌یِ سوخت هسته‌ای در صورتِ پیروزی زد، و در گفتگویِ ویدئویی‌اش با مهدی کروبی از ضرورتِ شجاعتِ سیاسیون ایرانی سخن گفت و نوشیدنِ یک «جامِ زهر» دیگر برای حفظ منافعِ مردم؛ و در این گفته منظورش چیزی نبود، جز رها ساختنِ غنی‌سازیِ اورانیوم، که خود لازمه‌یِ عادی‌سازیِ روابط با ایالاتِ متحده نیز هست.

البته تصمیم‌گیری در خصوصِ مسأله‌ای در سطحِ مسأله‌یِ هسته‌ای، در حوزه‌یِ اختیاراتِ رئیسِ جمهور نیست، اما رئیسِ جمهور و دیگر ارکانِ دولت در این تصمیم‌گیری فاقدِ توانِ تأثیرگذاری هم نیستند. چرا که سیاستِ هسته‌ایِِ نظام با تصمیم‌گیری‌ای شورایی در سطحِ عالی حکومت تعیین شده و می‌شود.

از این رو تنها زمانی می‌توان بر تصمیمِ نهایی نظام در خصوصِ مسأله‌یِ هسته‌ای تأثیرِ مثبتی در جهتِ تغییرِ روندِ جاری گذاشت، که بتوان کسانی را به شورایِ عالیِ حاکمان فرستاد که به چنین تغییرِ جهتی باور و بدان تأکید داشته باشند. و این مهم محقق نمی‌شود با برگزیدنِ «میرحسین موسوی» به ریاستِ جمهوری که نه به چنین تغییرِ جهتی تأکید دارد و نه حتی بدان باورمند است.

در چهار سالِ آینده، ادامه‌یِ سیاستِ هسته‌ای با روندِ کنونی جدی‌ترین تهدید برایِ آزادی و بهروزیِ مردمانِ ایران است.

Monday, June 8, 2009

حمایت انتقادی اما قاطع دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال دانشگاه‌های ایران از مهدی کروبی

سعید قاسمی‌نژاد، چهره شاخص دانش‌آموختگان لیبرال، در گفتگو با بامداد خبر:

"... معیار اول برای ما پررنگ بودن گفتمان دموکراسی و حقوق بشر در برنامه کاندیداها بود... فاصله آقای کروبی با دو کاندیدای دیگر در این زمین فاصله معناداری است خصوصا که آقای موسوی در تبلیغات انتخاباتیشان بی توجهی معناداری به این مفاهیم نشان می دهند و تا اینجای کار کوشیده اند طبقه متوسط را مخاطب قرار ندهند و وعده ای به آنها ندهند."

"... معیار دوم برای ما بحث نفت و اقتصاد نفتی است. ما چنانکه در مانیفست خود به صراحت بیان کرده ایم دولت نفتی را از عوامل مقوم استبداد، فساد اداری و عقب ماندگی اقتصادی می دانیم و معتقدیم درآمد نفت می بایست از دست دولت خارج شود و به دست مردم بیفتد."

"... معیار سوم مرزبندی مشخص با جریانهای ضد دموکراسی و ضداصلاحات است... ایستادن در کنار این جریانها در حالیکه آنها ذره ای از مواضع خود عقب نشینی نکرده اند به گمان ما اشتباهی بسیار مهلک است. حتی اگر رئیس جمهور بر آمده از چنین ائتلافی اصلاح طلبی تام و تمام باشد به هر حال معلوم است که فردای پیروزی ای که ماحصل چنین ائتلافی باشد چه کسی توانایی لجستیک کافی برای مصادره چنین پیروزی ای را دارد و سر چه کسی در این میان بی کلاه خواهد ماند چه رسد به اینکه رئیس جمهور بر آمده از چنین ائتلافی حتی حاضر نباشد خود را اصلاح طلب بداند".

"... معیار چهارم سابقه کاندیداها در نقض سازمان یافته حقوق بشر یا دفاع از حقوق بشر است. ما اگر در این میان بررسی کنیم سابقه آن کسی که پس از بیست سال از غار خاموشان و دره فراموشان نزول اجلال کرده و مدعی قبای صدارت است حتی از معجزه هزاره سوم نیز سیاهتر است".

"... معیار پنجم میزان اعتقاد به اقتصاد بازار آزاد و کوچک سازی دولت است... آقای موسوی هم که نیامده ساز مخالفت با سیاستهای اصل 44 را کوک کرده است. اگر این تک مضراب قابل تامل ایشان را در کنار برنامه های غیرشفاف و دوپهلوی ایشان ،سابقه ایشان و مشاوران و نزدیکان ایشان قرار دهیم می توان با تقریب خوبی پیش بینی کرد که ایشان دلبسته همان اقتصاد بیمار و دولتی هستند که هم ناکارآمد هست، هم مولد فساد و هم مقوم استبداد."

"... معیار ششم تاکید بر برنامه و برنامه محوری در برنامه های انتخاباتی است... آقای موسوی و طرفدارانشان متاسفانه تنها بر نفی آقای احمدی نژاد تاکید می کنند و برنامه هایشان از شفافیت لازم برخوردار نیست و اصولا می کوشند سوار بر امواج پوپولیستی نفرت از احمدی نژاد کارزار خود را پیش ببرند و وعده و برنامه مشخصی ندهند تا پس از انتخابات امکان مواخذه ایشان وجود نداشته باشد".

"... معیار هفتم مشخص بودن تیم و کادر اجرایی هر کاندیداست... آقای موسوی اما نه تنها در این باب سخنی نمی گوید بلکه بر این مردم را در جهل گذاشتن و رای بی برنامه و احساسی طلب کردن تا کید هم دارد. برای این کار دلیل هم دارند چرا که ائتلاف عجیب و غریبی حول ایشان شکل گرفته است که کمترین میزان شفافیت ایشان می تواند بخشهای عظیمی از رایهایی را که قرار است به نفع ایشان به صندوق ریخته شود را از چنگ ایشان بدر آورد."

"... ما به کسی رای می دهیم که این گوشت قربانی نفت را از دست دولت در بیاورد و به صورتی نظام مند به مردم بازگرداند. این آن تغییری است که ما به آن رای می دهیم و این آن تغییر مهمی است که تغییرات مهم دیگری را در عرصه های فرهنگی، سیاست خارجی و اقتصادی نیز در بر خواهد داشت".

"با توجه به معیارهای هفت گانه پیش گفته انتخاب ما آقایان کرباسچی – کروبی هستند و حمایت ما از ایشان انتقادی ولی قاطع است."

سفاهت جمعي با خردجمعي تفاوت دارد

فرازهایی از مصاحبه سید جواد طباطبایی با اعتماد ملی:

"... بدترين نوع راي دادن به زبان خودماني انتخابي است که از بغض عمر صورت گرفته باشد. ... بزرگ كردن خطر تداوم رياست ‌جمهوري احمدي‌نژاد مساله‌اي است كه اصلاح‌طلبان از مدت‌ها پيش روي آن كار كرده‌اند اما من بخشي از اين خطر را چندان جدي نمي‌بينم و فكر نمي‌كنم كه دور دوم رياست‌جمهوري احمدي‌نژاد آنطور كه آنها مي‌گويند فاجعه خواهد بود. ... راي «نه» در صورتي‌كه پشت سر آن يك «بله» وجود نداشته باشد عقلاني نيست.... به نظر من مبناي راي دادن برنامه است، نه فرد و نه امكان راي آوردن او... من در مناظره او [موسوی] نديدم که تفاوت دو مفهوم اساسي حوزه عمومي و حوزه خصوصي را بدانند. ببينيد در برنامه كروبي آمده است كه حقوق بشر را بحثي صرفا سياسي نيست بلكه يك اصل اصولي و بنيادين دنياي جديد است. اما در مقابل موسوي مي‌گويد كه من فرمان 8 ماده‌اي امام را اجرا خواهم كرد. حال آنكه فرمان 8 ماده‌اي امام در بخش مورد اشاره او ناظر بر حوزه خصوصي افراد است... كروبي واقعا با گذشته 10 سال اول انقلاب خود تعيين‌تكليف كرده و تا جايي که من مي‌توانم ارزيابي کنم بسياري از توهمات را كنار گذاشته است... خطر بي‌فکر عمل کردن از تخريب کمتر نيست... اينگونه نيست كه فردا يا فاجعه است يا موسوي... در مديريت کشور اصل بر خردمند بودن فرد مدير نيست بلکه بايد بتواند افراد داراي خرد تشخيص بدهد و به رايزني بگيرد... آدم خردمند چه‌بسا به خرد ديگران بها ندهد و بگويد كه من خودم خردمند هستم و با نظر ديگران كاري ندارم... سفاهت جمعي با خردجمعي تفاوت دارد... بسيار ناخوشايند است كه آدم‌هاي سياسي ما كه از خرد دفاع مي‌كنند و خودشان را نماد خرد مي‌دانند به اين احساسات دامن مي‌زنند. من گمان مي‌كنم كه يك مرد سياسي درستكار، مي‌گويد كه اصلا به خاطر احساسات به من راي ندهيد".

Sunday, June 7, 2009

خدای را شکر که این نفت سرانجام روزی تمام خواهد شد

اگر دکتر محمد مصدق به جای دولتی کردن نفت به نام ملی کردن آن، نفت را بواقع مردمی می‌کرد، محمد رضا پهلوی نمی‌توانست 25 سال مستقل از رأی و نظر مردم، و بی‌اعتنا به آنان حکومت کند.

اگر محمد رضا پهلوی نفت ملی‌شده را مردمی می‌کرد، آنگاه هیچ گاه آن چنان متفرعنانه حکومت نمی‌کرد که مردم را علیه خود بخروشاند تا سرانجام ناگزیر شود از رها ساختن ایران به دامان آقای خمینی.

اگر محمد خاتمی نفت را مردمی کرده بود، و حاکمیت نفت را به مردم باز ‌گردانده بود، اصلاحات سیاسی‌اش شکست نمی‌خورد، و ناگزیر نمی‌شد پس از هشت سال زمامداری، دست ملت را در دستان محمود احمدی‌نژاد بگذارد.

اینک نیز اگر همچنان فکری به حال نفتی نشود که حکومت را مستقل از مردم ساخته است، هیچ تضمینی نیست که بعد از هشت سال اصلاح‌گران حکومتی حکومت را دوباره به بنیادگرایانِ فاشیست بازنگردانند.
کاری اساسی باید کرد. اما اگر هم چنان نشد، باز باید خدای را شاکر بود که سرانجام روزی این نفت تمام خواهد شد.

Thursday, June 4, 2009

مردمی شدن ثروت نفت تقویت مصرف است یا پس انداز؟

مورای راثبارد [1] در کتابش با عنوان "انسان، اقتصاد و دولت"[2] در بحث در باب مالیات نشان می‌دهد که به رغم تصور اولیه مبنی بر این که مالیات بر مصرف در مقایسه با مالیات بر درآمد بیشتر تشویق‌کننده پس‌انداز است، اما در حقیقت چنین نیست، و بین مالیات بر مصرف از نوع مالیات بر خرده‌فروشی یا مالیات بر مصرف از نوع مالیات بر ارزش افزوده، از نظر تأثیر آنها بر پس‌انداز اصولاً تفاوتی با مالیات بر درآمد وجود ندارد. راثبارد سپس نشان می‌دهد که مالیات از هر نوع که باشد، چه مالیات بر مصرف و چه مالیات بر درآمد، به تعبیر او "مالیات بر پس‌انداز" است. این سخن بدین معنا است که مالیات‌دهنده برای پرداخت آن بخش از درآمدش که دولت آن را به نام مالیات از او می‌ستاند و هزینه می‌کند، بیش از آن که از مصرف خود بزند، از پس‌انداز خود می‌کاهد. بنابراین اگر مالیات به مالیات‌دهنده بازگردانده شود، بیش از آن که مصرف او افزایش یابد، پس‌اندازش افزوده می شود.
در ایران درآمدهای نفتی مستقیماً به خزانه دولت ریخته می‌شود. اما از آنجا که دولت یک شخصیت حقوقی است و نه یک شخصیت حقیقی، نمی‌توان آن را مالک ذخایر نفتی دانست، و فی‌الواقع چنین هم نیست چرا که بر اساس قانون اساسی ذخایر نفتی یک ثروت مشاع ملی است. می‌توان چنین گفت که پول نفتی که به حساب دولت واریز می‌شود، گویی مالیات بر درآمد صد درصدی در صنعت نفت است که پیش از آن که به حساب صاحبان این درآمد؛ یعنی مردم، وارد شود به حساب دولت اخذکننده مالیات واریز می‌گردد.
در ایران بسیاری انتقال ثروت نفت به مردم را موجب افزایش مصرف‌گرایی می‌دانند، و به منظور افزایش سرمایه‌گذاری و تولید، از ماندن این ثروت در اختیار دولت دفاع می‌کنند. میرحسین موسوی و برنامه‌ریزان اقتصادی او از این جمله اند. به اعتقاد ایشان
"نفت باید نه از طریق رانت افزایش دهنده مصرف، بلکه از طریق ایجاد اشتغال و فرصت‌های تاسیس بنگاه و تحریک تولید، در زندگی مردم اثر کند".
اما نتیجه‌ای که من از دو پاراگراف اول و دوم این نوشتار می گیرم، خلاف نتیجه‌ای است که مدافعان دولتی ماندن و مردمی نشدن ثروت نفت می‌گیرند. اگر ماهیت "مالیات بر پس‌انداز" بودن هر گونه مالیات را با ماهیت مالیات بودن درآمدهای نفتی دولت ترکیب کنیم، نتیجه‌ای که حاصل می شود این است که اگر درآمدهای نفتی در اختیار مردم قرار گیرد و توسط دولت هزینه‌ نشود، پس‌انداز خصوصی بیش از مصرف خصوصی افزایش می‌یابد.
به نظر من، استدلال مخالفان مردمی شدن ثروت نفت مغالطه‌ای است تا این ثروت را همچنان در اختیار دیوان‌سالارانِ دولت‌گرا و مهندسان اجتماعی-اقتصادی نگاه دارد.
Murray Rothbard [1]
Man, Economy and State[2]

Tuesday, June 2, 2009

نقد برنامه اقتصادی موسوی

مشروح برنامه‌های اقتصادی دولت موسوی منتشر شده است. متن زیر خوانشی انتقادی با چاشنی طنز از بخش‌های گزیده‌ای از این متن است. جملات داخل گیومه عیناً از برنامه منتشره نقل شده است.

"اصل اول و کلید حل مشکلات اقتصادی ایران اصلاح قوه مجریه و باز تعریف دولت است. ... برخی با این توهم که می‌توان با خودکامگی و سرکوب نهادهای کارشناسی و تجمیع قدرت در دست مدیران ارشد مشکلات قوه مجریه را حل نمود، دست به اقداماتی زده‌اند که آثار تخریبی آنها روز به روز بیشتر آشکار می‌شود. برخی دیگر نیز تنها راه حل را در کوچک‌سازی دولت می‌بینند. اما دیدگاه خودکامگی، نادرست و ویرانگر و دیدگاه کوچک سازی، ناکافی و بدون ارائه جایگزین‌ها، بحران‌ساز است."

همچنان که دیدگاه خودکامگی بد است، دیدگاه کوچک‌سازی هم بد است؛ اولی ویرانگر است، دومی بحران‌زا.

نباید بی‌حساب دولت را کوچک نمود و بحران‌آفرینی کرد.

" اصل دوم در برنامه دولت امید، تحول در جایگاه بخش خصوصی و ارتقای آن در نظام تصمیم‌گیری کشور است. ... بخش خصوصی نیز باید خود را برای حضور فعال‌تر در ساختار تصمیم‌گیری کشور آماده ساخته و برای ایفای این نقش، منافع بلند مدت کشور را مد نظر خود قرار داده و بداند که منافع‌اش در گرو ایران توسعه یافته است. همچنین باید منافع کوتاه مدت خود را در راستای تحقق این آرمان، یعنی ایران توسعه یافته جستجو کند. بخشی نگری و نگرش کوتاه مدت در بخش خصوصی مخل این مسئولیت و نقش جدید است."

اگر سود صادرات کمتر از سود واردات است، یا سود سرمایه‌گذاری در بخش خدمات بیشتر از بخش تولید کارخانه‌ای است، بخش خصوصی باید برای انجام مسئولیت‌اش! و تحقق آمان توسعه سود کمتر را برگزیند!! مسئولیت بنگاه خصوصی نباید کسب سود خود باشد!!! بنگاه خصوصی نباید با جزئی‌‌نگری و بخشی‌نگری نسبت به مسئولیت‌اش در تحققِ ایران توسعه‌یافته بی‌توجهی کند.

" اصل سوم تقویت بنیادهای اخلاقی و حفظ تعادل‌های اجتماعی است. امروزه بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که پیگیری منافع‌ شخصی در چارچوب اصول اخلاقی می‌تواند به حداکثر شدن منافع جمعی منجر شود. نفع شخصی خارج از اصول اخلاقی افراد را به فرصت‌طلبی سوق می‌دهد. اگر پیرامون خود شاهد سوء‌‌استفاده از اموال عمومی، رشوه‌خواری، اختلاس و ... هستیم همگی نشان از تضعیف بنیادهای اخلاقی دارد."

برخی‌ آزادیخواهانِ اقتصادخوانده مدعی اند که این فرصت‌طلبی و تلاش کارآفرینان در کشف فرصت‌ها و بهره‌برداری از آنهاست که رفاه آحاد جامعه را افزایش می دهد. اما به باور ما همین فرصت‌طلبی است که بنیادهای اخلاقی جامعه را تضعیف می‌کند.

"در دولت‌ها از چند طریق بنیادهای اخلاقی سست می‌شود. نخست آنکه دولت از فساد در حکومت پیشگیری نکند و با رفتارهای غیرقانونی و غیراخلاقی مجوز تجاوز به حریم عمومی و اخلاقی را صادر کند. دوم آنکه، با محروم شدن بخشی از جامعه از مواهب رشد اقتصادی، به روح جمعی و تعلق خاطر همگانی آسیب وارد شود."

اصولاً ما ایرانیان یک "روح جمعی" داریم! درست است که عباس آقا مرد است و زهرا خانوم زن است؛ درست است که افشین شیرازی است و مینا تبریزی؛ درست است که کربلایی محمد 80 ساله است و عاطفه شش ماهه؛ ... ولی ما همه یک روح ایم در 70 میلیون بدن. اگر بخشی از 70 میلیون بدن با یک روح واحد از مواهب اقتصادی محروم بمانند، عدمِ تعادل روحی به وجود می‌آید و "تعلق خاطر همگانی"! آسیب می‌بیند.

"بسیاری از مردم از داشتن نیازهای اولیه محروم هستند. امید می‌رود با تحول در صنعت نفت کشور و مدیریت هزینه‌های دولت منابع لازم برای فقرزدایی در ایران تامین شود. دولت براساس اصول قانون اساسی، خود را موظف به تامین نیازهای آحاد جامعه ایران می‌داند."

ما یک دولت خیرخواه تمام عیار خواهیم بود. ما خود را موظف! به تأمین نیازهای آحاد!! جامعه ایران می‌دانیم. درست است که ما خودمان توانایی کسب‌وکار و ثروت‌آفرینی نداریم، و نمی‌توانیم از ثروت خودمان کارهای خیر انجام دهیم، ولی اگر دولت را به دست بگیریم قادر خواهیم بود تا از جیب خود شما مردم به شما نیکوکاری کنیم. اگر شما از ما بخواهید که ثروت نفت‌تان را به خودتان بدهیم، آن وقت ما از کجا نیکوکاری کنیم؟ آن وقت، کار خیر نکردن برای ما عقده می‌شود.

"اعتقاد ما بر این است که اجرای سه اصل فوق به تحول اساسی در همه بخش‌های اقتصادی ایران منجر می‌شود و بدون اجرای این سه اصل سیاست‌هایی مانند جذب سرمایه خارجی، خصوصی‌سازی و اصلاح قیمت‌ها به درستی اجرا نمی‌شود و یا در صورت اجرا، بر مشکلات اقتصادی ایران می‌افزاید."

توجه داشته باشید که سه اصل فوق مقدّم بر خصوصی‌سازی و اصلاح قیمت‌ها هستند!!! ما نهادگراهای ایرانی اراده کرده ایم که با رأی سبزِ شما یک بار دیگر اصلاحات اساسی را به تأخیر بیندازیم.

"دولت امید قصد دارد با بسیج نیروهای سازمانی و مالی خود گام بلندی در حل مشکل مسکن بردارد. اهم این سیاست‌ها عبارتند از: تامین مسکن کارگران، فرهنگیان وکارمندان دولت"

به به! می‌بینید ما چه دولت امیدی هستیم. ما قصد داریم با بسیج نیروهای سازمانی دولت که آنها را با پول خود شما به استخدام در آورده ایم و نیروهای مالی خود که همان پول زبان‌بسته شماست گام بلند برداریم، و با منابع شما ملتِ سبز، مسکن کارمندان و مستخدمین خود را تأمین کنیم.
" اختصاص مالیات برمستغلات و املاک برای نوسازی شهرها "

«دولت امید» که بُد معتکفِ پرده‌یِ غیب قصد دارد با گرفتن مالیات (پول زور) از شما مردم محیط زندگانی شما را گلستان کند.
"
تصحیح در مسیر طرح مسکن مهر و اجرای صحیح آن تا رسیدن به نتیجه"

به نتیجه نرسیدن طرح مسکن مهر از آن رو نیست که این طرح ایراد ذاتی دارد، بلکه از آن روست که دولت نهم به اندازه کافی مدیریت و مهرورزی نداشته است. مدیریت ما و مهرورزی ما جایگزین سوءمدیریت و مهرورزی ناکافی دولت نهم خواهد شد و مسکن مهر را به نتیجه خواهد رساند.
"
استفاده از ظرفیت خالی شهرهای جدید"

در کشور ما شهرهای جدید بسیاری وجود دارد که با همت و درایت مهندسان اجتماعی و اقتصادی دولت و با پول مردم در وسط بیابان ساخته شده اند، اما تا کنون استفاده شایانی از آنها نشده است. مردم باید به این شهرهای جدید مهاجرت کرده و نگذارند که ظرفیت‌های این شهرها بلااستفاده باقی بماند. اگر مردم انگیزه سکونت در این شهرها را نداشته باشند، ما سعی می‌کنیم با پول خودشان تسهیلاتی به آنها بدهیم تا به سمت این شهرها هدایت شوند.

"ارتقا شرایط زیستی در سکونتگاه‌های غیر رسمی به همراه اتخاذ سیاست‌های مناسب برای جلوگیری از رشد این مناطق"

زاغه‌نشینان شایسته آن نیستند که ما ثروتی که متعلق به آنان است ولی در اختیار ماست، به خودشان بازگردانیم تا آن گونه که می‌خواهند آن را صرف زندگی خود کنند. اگر این ثروت‌ها به آنان منتقل شود ممکن است آنان این ثروت‌ها را صرف واردات شکلات و آدامس از خارج کنند. این ثروت‌ها باید در اختیار ما مهندسان اجتماعی عالِم و خیرخواه باقی بماند، تا با درایت، آن را صَرف امور بندگان خدا کنیم. قطعاً ما به شرایط زندگی نامناسب زاغه‌نشینان هم التفات خواهیم داشت.
"
ایجاد صندوق اعتباری برای تامین یا بهسازی مسکن"

اصولاً مردم نمی‌دانند که چگونه برای تأمین یا بهسازی مسکن خود بخشی از درآمد خود را پس‌انداز و ذخیره کنند. یکی از موانع مردم در این راستا نبود صندوق اعتباری است. ما اقدام لازم و قاطع در این خصوص را به انجام خواهیم رساند.
"کارآمد سازی نظام تامین مالی مسکن و رشد ابزارهای مالی"

نظام تامین مالی مسکن در صورت آزاد بودن خود به خود کارآمد نمی‌شود، باید آن را کارآمدسازی کرد. ما نهادگرایان ایرانی با اذعان به اهمیت ابزارهای مالی که از جمله نهادهای اقتصادی هستند بر این تاکید داریم که رشد و توسعه این ابزارها وظیفه دولت است، و این ابزارها از دل نظم خودجوش بازار پدید نخواهد آمد.
"
ایجاد ثبات در جریان تولید مسکن"

اصولاً مردم بی‌جهت تقاضای خود را برای مسکن بالا و پایین می‌برند. در چنین شرایطی اگر دولت پا پیش نگذارد و سیاست‌های مناسب و کارآمد را در این بخش به اجرا نگذارد، ثبات در بازار مسکن تحقق نمی‌یابد؛ این ثبات باید توسط دولت ایجاد شود. برای اجرای سیاست‌های مناسب پیش از هر چیز ما باید ابزارهای سیاست‌گذاری را در اختیار داشته باشیم. تکلیف بانکها به اعطای تسهیلات به بخش مسکن نه آن اندازه که مردم می‌خواهند و بانکها مایل به پرداخت آن اند، بل آن اندازه که ما می‌گوییم از جمله ابزارهای این سیاست‌گذاری است. باید اطمینان یابیم که همواره ذخیره قابل توجهی از زمین‌‌های دولتی هم در اختیار داشته باشیم، تا حسبِ موقعیت و صلاحدید خود خُردخُرد آنها را به بازار تزریق کنیم.

"رسالت ایجاد تعامل میان بخش‌های مختلف صنعتی و اقتصادی، تنها وظیفه صنعت نفت نیست، بلکه فراتر از آن و در حوزه وظایف دولت است."

اصولاً ما برای وصل کردن آمدیم. تا ما نباشیم آحاد مردم که در قالب بنگاه‌های مختلف و متکثر در بخش‌های مختلف صنعتی و اقتصادی متشکل شده اند، نمی‌توانند با هم تعامل و بده‌بستان کنند. این وظیفه دولت است که چه در بخش نفت و چه در سایر بخش‌ها این تعاملات را به دست خود ایجاد کند.

"نفت باید نه از طریق رانت افزایش دهنده مصرف، بلکه از طریق ایجاد اشتغال و فرصت‌های تاسیس بنگاه و تحریک تولید، در زندگی مردم اثر کند و باید شرایطی را هدف گرفت که صادرات دانش، کالا و خدمات مربوط به صنایع نفت، جایگزین صادرات نفت‌خام شود، تولیدات و خدماتی که هم از بازار بزرگ داخلی و هم از بازار گسترده جهانی برخوردار هستند و بیشترین مزیت را برای توسعه دارند"

اگر پول نفت را به مردم بدهیم، این موجب مصرف‌گرایی و تن‌پروری می‌شود. اینگونه نیست که اگر پول نفت را مستقیماً به مردم بدهیم آنها بخشی از آن را پس‌انداز کنند، و بخش دیگر را مصرف کرده و بخصوص آن را صرف خرید کالاهای مصرفی بادوام مثل مسکن کنند. ما مطمئن ایم که در صورتی که پول نفت را به خود مردم بدهیم آنها همه آن را مصرف می کنند، و هیچی از آن را پس‌انداز نمی‌کنند. آنچه که بدتر است این است که مردم پول نفت را یا صرف خرید کالاهای مصرفی وارداتی بنجول خواهند کرد، یا صرف خرید کالاهای مصرفی وارداتی لوکس و تجملی. اگر پول نفت را به خود شما مردم بدهیم، شما عقل‌تان نمی‌رسد که می‌توان با این پول کار تولیدی هم کرد. ما زمان رفسنجانی نمایشگاهی از کالاهای مصرفی وارداتی که مردم تن‌پرور وارد کرده بودند، تشکیل دادیم. و به همه اثبات شد که شما مردم ارز نفتی را صرف واردات کالاهای بی‌ارزش می‌کنید.

"فراهم نمودن امکان دسترسی رایگان آحاد مردم به اینترنت از طریق خطوط تلفن در سراسر کشور"

درست است که ما نتوانستیم آب را مجانی کنیم، نفت را مجانی کنیم، برق را مجانی کنیم، ... ولی این بار اینترنت را مجانی خواهیم کرد. به ما مربوط نیست که پیرمرد ملایری، یا پیرزن زابلی هیچ گاه از اینترنت استفاده نکرده و نمی‌کنند، ولی ما برای رفاه حال شما عزیزان آینده‌ساز و رأی‌دهندگان موج سبز از جیب پیرمرد ملایری و پیرزن زابلی، اینترنت شما را مجانی می‌کنیم.

"زنده نگه داشتن زبان و فرهنگ فارسی از طریق کمک به اشاعه آن در محیط دیجیتال"

ما طرفدار دولت فرهنگی و فرهنگ غیردولتی هستیم. ما باید فرهنگ ایرانی و زبان ایرانی را اشاعه دهیم. چرا باید ما برویم در حیات خلوت امریکا، خودمان حیات خلوت داریم. افغانستان زبانش فارسی است، تاجیکستان هم زبانش فارسی است، تازه در ازبکستان هم فارسی زبان داریم. ما به عنوان دولت از جیب ترک و عرب و فارس و بر اساس اجازه مطلقی که مدعی هستیم آنها به دولت داده اند، برمی‌داریم و خرج توسعه فرهنگ غیردولتی و زبان فارسی و تمدن ایرانی می‌کنیم.

"کافی است دولت بپذیرد و تضمین کند که انرژی آزاد شده حاصل از پروژه‌ها و سرمایه گذاری‌های اقتصادی در بهینه‌سازی انرژی را حداقل تا زمان بازگشت سرمایه و سود مناسب به قیمت‌های منطقه‌ای خریداری خواهد کرد."

اینجا فرشاد مؤمنی به یک زبان فنی نوشته است که خودمان هم نمی‌فهمیم که منظور از "انرژی آزاد شده حاصل از پروژه‌ها و سرمایه گذاری‌های اقتصادی در بهینه‌سازی انرژی" چیست. آیا منظور مثلاً انرژی صرفه‌جویی‌شده بر اثر بهینه‌سازی مصرف در کابل‌های برق است یا چه؟ اگر منظور فرشاد انرژی صرفه‌جویی‌شده باشد، حتماً خودش راهش را می‌داند که چگونه پول انرژی مصرف‌نشده را محاسبه و به مصرف‌نکننده بدهد. بعداً از فرشاد مؤمنی می پرسیم و توضیحات بیشتر می‌دهیم.

"اهم سیاست‌ها و اقدامات دولت دهم برای مهار تورم عبارتند از: ... تقویت بنیه‌های تولید از جمله جهت‌دهی تسهیلات اعتباری به سمت فعالیت‌های مولد و بهبود فضای کسب‌وکار"

اصولاً در جامعه همه چیز نیاز به جهت‌دهی دارد، بخصوص تسهیلات اعتباری. قانون بانکداری بدون ربا در اوایل انقلاب تحت تاثیر اسلامیون سنتی نوشته شد. بر اساس این قانون بانک وکیل مردم است و به وکالت از آنها سپرده‌های آنها را به کارآفرینان و دیگر متقاضیان تسهیلات اعتباری بر اساس عقود اسلامی وام می‌دهد. چون بانک وکیل سپرده‌گذاران تعریف شد، دولت یا هیچ کس دیگر حق دخالت ندارد. ولی ما این را قبول نداریم. ما اسلامیون انقلابی هستیم. ما قبول نداریم که حق جهت‌دهی نداشته باشیم. اگر ما حق جهت‌دهی نداشته باشیم، آن وقت چگونه وظیفه خود را انجام داده و بنیه‌های تولید راتقویت کنیم؟ اگر ما تولید را تقویت نکنیم، این مردم تن‌پرور که این مهم را انجام نمی‌دهند.

"اجتناب از اجرای سیاست‌های تورم‌زا به ویژه در قیمت‌گذاری کالاها و خدمات دولتی "

اقتصادخوانده‌های به اصطلاح آزادیخواه می‌گویند که تورم افزایش سطح عمومی قیمت‌ها است و بنابراین تابعی از رشد حجم پول و نقدینگی. به نظر آنها افزایش قیمت کالای الف یا ب تاثیری بر روی سطح عمومی قیمتها ندارد. ولی ما این چرندیات را قبول نداریم. اگر قیمت بنزین برود بالا، کرایه تاکسی بالا نمی‌رود؟ آن وقت قیمت نان بالا نمی‌رود؟ آن وقت قیمت همه چیز در یک مارپیچ سردرگم افزایش نمی‌یابد؟
"
اعمال مدیریت تولید محور بر منابع ارزی"

منابع را باید مدیریت کرد، خوب هم مدیریت کرد. مدیریت را خوب هم باید اعمال کرد. این اعمال مدیریت بخصوص درباره منابع ارزی اهمیت دارد. اولاً که این منابع ارزی باید دست دولت باشد. نباید این منابع را واگذار کنیم به مردم بعد دستمان را دراز کنیم جلوی همانها و این منابع را از مردم پس بگیریم. آدم عاقل که کار بیهوده نمی‌کند. کار حسابداری را بی‌جهت چرا پیچیده کنیم؟ ثانیاً این منابع را باید تولیدمحور مدیریت کنیم. اگر این منابع ارزی را بدهیم مردم آنها آن را مصرف‌محور مدیریت می‌کنند.
"
انضباط بخشیدن به حساب ذخیره ارزی"

ما طرح قدیم دکتر نیلی در ساختن حساب ذخیره ارزی را قبول داریم، ولی طرح کنونی وی مبنی بر انتقال ثروت نفت به خود شما مردم را قبول نداریم. منابع ارزی نفت باید تماماً در اختیار دولت باشد؛ هم مازادش هم غیرمازادش. ما آن موقع که در زمان جنگ مسئولیت داشتیم، منابع نفتی با قیمت حقیقی بالا در اختیار داشتیم. ما عادت نداریم که ارز نفتی تو جیبمان نباشد و ریاست کنیم. آن موقع که پول نفت شما تو جیب دولت ما بود، کشور را خوب هم اداره کردیم، دستمان را هم جلوی شما دراز نکردیم. حتماً یادتان می‌آید که چند صد ورق کوپن به شما دادیم. می‌آمدید داخل صف می‌ایستادید و کالاهای کوپنی‌تان را می‌گرفتید، و دعا به جان ما می‌کردید. اگر ثروت نفت را به شما منتقل کنیم، آن وقت باید دستمان را جلوی شما دراز کنیم؛ آن وقت پولی نداریم که بدهیم دعا به جانمان بخریم.

البته دولت نهم پول نفتی را که در اختیار داشت باانضباط هزینه نکرد. ما این پول را با انضباط مدیریت می‌کنیم. البته اگر پول مازادی احیاناً در حساب ذخیره ارزی جمع بشود حتماً در سال پایانی ریاست‌مان آن را بی‌انضباط خرج خواهیم کرد، تا مردم دعا به جان‌مان بکنند و دوباره به ما رأی بدهند، که احیاناً دوباره یک پوپولیست دیگر بَدَل از خودمان قد علم نکند.

Monday, June 1, 2009

الگوی زیست مسلمانی

شاید به جرأت بتوان ادعا کرد که در میان ملی‌گراها، توده‌ای‌ها، چریک‌های مارکسیست، لیبرال‌های مذهبی، مارکسیست‌های اسلامی و دیگر طیف‌های فکری‌ای که سی سال پیش با خیل کثیر میلیونی توده‌ها همراه شدند و رهبری آقای خمینی را پذیرفتند تا "شاه برود"، تعداد آنهایی که کتاب "حکومت اسلامی" آقای خمینی را خوانده بودند، به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسید.

همه فعالان و مبارزان ضد شاه آن تصویری از آقای خمینی را برای خود و دیگران نقش می‌کردند که دوست داشتند؛ تصویر یک سیّد روحانی کهنسال با ریش‌های سفید و قلبی رئوف که پس از فتح تهران، به تقلید از رفتار جدش محمد ابن عبدالله در فتح مکّه، همه را عفو می‌کند، مردم هیجان‌زده را به آرامش می‌خواند، و بعد در مقام مرجع عالیقدر شیعیان به قم می‌رود و کار جمهور را به جمهور وا می‌گذارد.

از این روی، آنچه در تدوین قانون اساسی اتفاق افتاد که نهایتاً منجر به گنجانده شدن اصلی به نام "ولایت فقیه" در این قانون شد، بسیاری را غافلگیر و بهت‌زده کرد. و این بهت و غافلگیریِ ایشان از آن بود که مانیفست آقای خمینی را نخوانده بودند.

این چند خط مقدمه ای بود تا به مسأله روز بپردازم.

"جمعیت توحید و تعاون" تشکلی است که دبیر آن سید علیرضا بهشتی است؛ و سید علیرضا بهشتی مشاور عالی میرحسین موسوی. فرشاد مؤمنی دیگر عضو این جمعیت مشاور اقتصادی موسوی و مسئول تدوین برنامه اقتصادی او است. کوته سخن این که "جمعیت توحید و تعاون" مجمع همفکران میرحسین موسوی است.

در سال 87 این جمعیت جزوه‌ای را منتشر کردند با عنوان "الگوی زیست مسلمانی" و نشست ملی‌ای را هم در تبیین آن برگزار نمودند. به بیان سید علیرضا بهشتی در مصاحبه با وبگاه کلمه منسوب به موسوی "بيش از هر كس ديگري نوع تفكر و دغدغه ایشان [موسوی] به اين متن نزديك است".

این "الگوی زیست مسلمانی" چیست که بیش از هر کسی گویای تفکر و دغدغه موسوی است؟ آنچه که مهم است آن است که "الگوی زیست مسلمانی" جزوه‌ای است که نشان می‌دهد میرحسین موسوی که بیست سال سکوت کرده است، امروز در چه فضای فکری‌ای نفس می‌کشد.

نسخه‌‌ای که از این جزوه در اختیار دارم ویرایش دوم، مرور دوم، به تاریخ مهر ماه 87 است و مشتمل بر 165 صفحه.

شایسته است دوستان پرشور و حرارتی که قصد دارند در 22 خرداد آرای خود را با نام میرحسین موسوی به صندوق بیندازند، تا پیش از 22 خرداد لااقل یکی دو پاراگراف از "الگوی زیست مسلمانی" را بخوانند تا ارزیابی کنند که تا چه میزان فضای فکری کاندیدای منتخبشان با فضای فکری خود آنها همخوانی دارد.

انتخاب آگاهانه انسان لازمه حاکمیت او بر سرنوشت خویش است.


به علاوه، دو گزارش از "الگوی زیست مسلمانی" را می توانید در اینجا و اینجا بخوانید.

پوپولیسم نقابدار اصلاح طلبانه

علی خوشنودی: "...راي به موسوي كه تا به حال جز نقد صرف احمدي نژاد برنامه منسجمي ارايه نداده است و حتي در مورد گذشته خود حاضر به پاسخگويي شفاف نيست در نهايت منجر به استقرار يك دموكراسي پوپوليستي خواهد شد، حال آنكه راي به كروبي با برنامه منظم و دقيق و تيم اجرايي كارآمدش راهي بسوي يك دموكراسي ليبرال خواهد گشود."
اصل مقاله با عنوان "پوپولیسم نقابدار اصلاح طلبانه" را می توانید در اینجا بخوانید

گه خوری با قاشق

پیشاپیش عذر می خواهم.
آقایانی که موسوی را به رغم اصرار خود وی مبنی بر اصلاح طلب نبودن به توده مردم اصلاح طلب معرفی می کنند، و آنهایی که می دانند که یک سال بعد با فرشاد مومنی دعوایی جانانه خواهند داشت، و در حالی که امکان انتخاب دیگر دارند و مجبور به حمایت از موسوی نیستند، نیروی خود را صرف پیروزی او کرده اند، سرنوشتی جز گه خوری با قاشق ندارند

Sunday, May 31, 2009

کامیار جان، عزیزم، مهندس

این پُست در پاسخ به دوستم کامیار در فیسبوک نوشته شده است. به همان ترتیب اینجا منتشر می شود

کامیار جان، عزیزم، مهندس، اگر می گفتی که بنا به دلایلی موسوی را بر کروبی ارجح می دونی، مثلاً برنامه موسوی را برای اداراه کشور، یا هزینه کردن درآمد نفتی مناسب تر می دونی، یا روحیه لطیف و هنرمندانه اونو امتیاز بزرگی تلقی می کنی، یا کت و شلوار موسوی رو بهتر از عبا عمامه کروبی می دونی، یا هر دلیل و علت دیگه، اون وقت من می گفتم من و کامیار با هم اختلاف نظر یا اختلاف سلیقه داریم.

اما وقتی اینا رو نمی گی، و حرف از اتحاد می زنی، من می گم که داداش کامیار من داره مغالطه می کنه؛ مغالطه ی منطقی، همونی که من اسمش رو گذاشتم مغالطه ی سبز. تو پست دوم تو greenfallacy.blogspot.com در ردّ این مغالطه چند خطی نوشتم. اما اگه استدلال کلامی برای ذهن ریاضی و مهندسی تو قابل درک نیست، برات استدلال ریاضی می کنم.

فرض کن قبل از این که یک هوادار کروبی مثل من بخواد با یک هوادار موسوی محاجّه کنه، تعداد آرای احمدی نژاد الف، موسوی میم، کروبی کاف، و رضایی ر باشه. جمع کل آرا در این وضعیت میشه الف+میم+کاف+ر در این وضعیت نسبت آرای احمدی نژاد از کل آرا هست الف تقسیم بر همین جمع آرا. حالا فرض کن که بر اثر تلاش این هوادار کروبی یک نفر از هواداران موسوی تصمیم بگیره که 22 خرداد به جای موسوی به کروبی رأی بده. بر اثر این تغییر در تصمیم ترکیب آرا میشه احمدی نژاد الف، موسوی میم منهای یک، کروبی کاف بعلاوه یک، و رضایی ر . در این وضعیت هم جمع کل آرا میشه الف+میم‌ منهای‌ یک+کاف ‌بعلاوه‌ یک+ر.

این جمع آرا باز مساوی همون جمع آرای قبلیه که طرف می خواست به موسوی رأی بده. در این وضعیت دوم هم نسبت آرای احمدی نژاد از کل آرا برابره با الف تقسیم بر همین جمع آرا، و مساویه با همون نسبت در وضعیت قبلی.

پس می بینی که شیفت کردن رای دهنده بین موسوی و کروبی نه نسبت آرای احمدی نژاد رو زیاد می کنه و نه کم. حتی اگه من و تو هر دومون به موسوی و کروبی رای ندیم و به رضایی رای بدیم، باز هم نسبت آرا احمدی نژاد نه کم میشه نه زیاد.

نسبت آرای احمدی نژاد از کل آرا تنها زمانی زیاد میشه که رای دهنده به موسوی، یا کروبی، یا رضایی از نامزد خودش شیفت کنه به احمدی نژاد و تعداد آرای مطلق احمدی نژاد (صورت کسر) رو زیاد کنه، یا این که در انتخابات شرکت نکنه و تعداد کل آرا (مخرج کسر) رو کم کنه. فقط در همین دو وضعیت رأی نسبی احمدی نژاد زیاد میشه، قربونت برم.

هواداران موسوی مردم رو می ترسونن که اگه به موسوی رأی ندین احمدی نژاد رئیس جمهور میشه. در حالی که اگه می خوان احمدی نژاد پیروز نشه، باست به مردم بگن که شرکت کنید تا مخرج کسر احمدی نژاد زیاد بشه، و به احمدی نژاد رأی ندین تا صورت کسرش زیاد نشه. همین.

داداشِ مهندسِ من، این مغالطه نیست که از این مقدمه که نمی خوایم احمدی نژاد پیروز بشه بپریم به این نتیجه که پس باید به شخصِ موسوی رأی بدیم؟

اگه می خوای کمکی کنی به این که احمدی نژاد پیروز نشه برو اونایی رو که می خوان به احمدی نژاد رأی بدن راضی کن که به غیر احمدی نژاد رأی بدن (تا صورت کسر احمدی نژاد کم بشه)، یا اونایی رو که نمی خوان رأی بدن راضی کن که بیان رأی بدن به هر کسی غیر احمدی نژاد (تا مخرج کسر احمدی نژاد زیاد بشه). موسوی هم یکی از همون غیراحمدی نژادهاست که می تونی براش از آرای خاموش رأی جمع کنی. ولی کسی که میگه بیاین رأی بدین و به کروبی هم رأی بدین، در جبهه ضد احمدی نژاد کنار تو قرار گرفته.

بگو موسوی تحصیلکرده است، بگو آخوند نیست، بگو دست زنشو می گیره میاد تو خیابون، بگو می خواد دولت فرهنگی تشکیل بده، بگو ریخت و پاش نمی کنه، هر چی از فضایل موسوی می تونی بگی بگو قربونت بروم. ولی دست از این "مغالطه ی اتحاد" بردار. داداش شهریارت کله شو می کوبونه تو دیوار، اون وقت از کله اش خون میاد ها. :دی



تحلیل محتوای فیلم تبلیغاتی میر حسین

آمارهایی در مورد فیلم انتخاباتی میرحسین
به کار بردن واژه ی«اصلاحات»: ۰ بار / به کار بردن واژه ی «جامعه ی مدنی»: ۰ بار / به کار بردن واژه ی «آزادی»: ۱ بار / نمایش تصویر خاتمی: ۰/۵ ثانیه / نمایش تصویر خامنه ای: ۴ دقیقه / صحبتهای زهرا رهنورد: ۰ ثانیه / صحبت از تیم اجرایی، حامیان، احزاب: ۰ / ثانیه صحبت از برنامه های اجرایی: ۰ ثانیه / جمله ی کلیدی: ایران یعنی اسلام / تم های کلیدی: رنگ سبز، نوستالژی زمان نخست وزیری، دیدارهای احمدی نژادی
به نقل از مشروطه نیوز


تا ما چه کنیم

حمایت ۵۹ نفر از فرماندهان سابق سپاه از میرحسین موسوی

میرحسین؛ آدرس اشتباهی

علی جهانگیری:
"متاسفم که بگویم علی رغم ارادتم به احزاب اصلاح طلب به خصوص سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران این احزاب در وارونه نمایی حقایق برای مردم نقش گسترده ای را بازی می کنند و مردم زمانی متوجه این بازی خواهند شد که سرکنگبین صفرا فزاید."
میرحسین؛ آدرس اشتباهی عنوان مقاله ای است، منتشرشده در سایت تریبون

Saturday, May 30, 2009

شما اعتراضی از میرحسین شنیدید؟

اکبر اعلمی خطاب به میر حسین موسوی: "...طی تماس تلفنی نسبت به رد صلاحیت بنده اظهار تاسف کردید که در جای خود قابل تقدیر است . جنابعالی طی این تماس خطاب به بنده اظهار داشتید؛ «در میان کسانی که برای ریاست جمهوری نامنویسی کرده بودند شما حزء برجسته ترین ها بودید ... و شما را یک شخصیت برجسته و ملی می دانم که در مجلس حضور شجاعانه ای داشتید...» و در پایان این مکالمه تلفنی نیز قول دادید دو روز دیگر در سخنرانی ای که در یکی از شهرها ایراد می شود بصورت مصداقی در اعتراض به رد صلاحیت غیر قانونی اینجانب رسما اعلام موضع خواهید کرد."
شما اعتراضی از میر حسین شنیدید؟

میرحسین کشور را با نفت 7 دلاری اداره کرده است؟

قیمت نفت در پی رکود اقتصاد جهانی سقوط کرده است. هواداران موسوی اعلام می دارند که نامزد مورد حمایت ایشان نه تنها تونایی اداره مملکت را در این شرایط داراست، بلکه پیشتر نیز توانایی خود را در این زمینه به اثبات رسانده است. ادعای ایشان این است که آقای نخست وزیر اسلامی کشور را با نفت 7 دلاری اداره نموده است. گرچه نمی توان آنها را متهم به دروغگویی کرد ولی می توان ادعا کرد که سخن ایشان گمراه کننده است. 7 دلار قیمت اسمی نفت در زمان نخست وزیری موسوی بوده است، و نه قیمت حقیقی آن. در ادبیات اقتصادی، قیمت حقیقی قیمتی است که با کسر تورم از قیمت اسمی به دست می آید.
دکتر محمد طبیبیان در مقاله ای به عنوان کدام دولت منابع نفت بیشتری در اختیار داشت؟ به طور مستدل به این مسأله پرداخته است.

ا

اصلاح طلبی پوپولیسم چپ

اصلاح طلبی پوپولیسم چپ عنوان مقاله ای است از آقای دکتر موسی غنی نژاد که سخنان آقای موسوی را مورد نقد قرار داده است. به باور آقای دکتر غنی نژاد "میان پوپولیسم راست و چپ تفاوت چندانی وجود ندارد و چه بسا نوع چپ آن زیان بار تر از همزاد راست خود است."ا

پرسش ها، پاسخ ها، مواضع

بی پاسخی های موسوی خامنه
1.موسوی خامنه وقت ملاقاتی به سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) نداد و پرسش های این سازمان را تماماً بی پاسخ گذاشت.
2.موسوی خامنه نامه دفتر تحکیم وحدت (نه تحکیم غیرواقعی شیراز و مورد تایید فاتح و موسوی) را بی پاسخ گذاشت و در جمع آنها نیز حاضر نشد.
3.موسوی خامنه نامه انجمن اسلامی دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران را بی پاسخ گذاشت. توضیح این که انجمن دموکراسی خواه عضو تحکیم وحدت واقعی است که در اواخر دولت خاتمی و پس از آن شکل گرفت که انجمن سنتی با ردصلاحیت برخی از دانشجویان دموکراسی خواه، از ورود آنها به شورای مرکزی انجمن رسمی ممانعت به عمل آورد.
پاسخ های کروبی
1. کروبی به سازمان دانش آموختگان وقت ملاقات داد، پرسش های آنها را حضوراً شنید و به صراحت پاسخ داد.
2. کروبی شخصاً در مجمع سالانه دفتر تحکیم وحدت حضور یافت و به علاوه پرسش های آنها را کتباً نیز پاسخ گفت.
3. کروبی در پاسخی که برای دموکراسی خواهان پیشرو در دانشگاه تهران ارسال داشت، به تک تک پرسش های آنها پاسخ داد.
مواضع پرسشگران
1. سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی در بیانیه ای رسماً از مهدی کروبی اعلام حمایت کرد.
2. دفتر تحکیم وحدت در بیانیه ای رسماً از مهدی کروبی اعلام حمایت کرد.
3. انجمن اسلامی دموکراسی خواه دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران در بیانیه ای رسماً از مهدی کروبی اعلام حمایت کرد.